آرزو

Picture 117

اگر دنیا به کام من بود:
با صدای امواج دریا و پرنده های وحشی از خواب بیدار می شدم
روزها لب ساحل قصر شنی درست می کردم و شب ها فانوس کاغذی
بادبادکی هوا می کردم و آواز می خواندم
بلند بلند می خندیدم
بلندگویی دستم می گرفتم و به هر کسی می رسیدم حرف دلم را می زدم
چراغ ها را هیچ وقت خاموش نمی کردم
در ها را نمی بستم: قفل نمی کردم
باران که می بارید به دنبال چتر نمی گشتم
کاری به فرداها نداشتم
از نمی توانم ها هراس نداشتم

4 دیدگاه

  1. پلاپ said,

    10/03/2009 در 8:53 ق.ظ.

    خب…بسيار بسيار مباركتو باشه.
    بسيار بسيار حسودي برانگيز بود …چون من با اين وردپرس و بلاگر هر چي سرو كله ميزنم راه نميان باهام.
    به كام بودن و نبودن مثل آب و هوا مي مونه…با خوب و بدش ميشه ساخت…
    ولي كارايي كه گفتيو وقتي به كام باشه اگر انجام بديم…خيلي خيلي شيرينتر خواهد بود.

  2. 10/03/2009 در 9:41 ق.ظ.

    چه با كلاسه اينجا
    واي كه گفتي دريا امواج

  3. مینا said,

    10/04/2009 در 7:55 ق.ظ.

    مبارک باشه!
    اگه دنیا به کام من بود، از بی دردی می مردم!

  4. مائده said,

    10/06/2009 در 10:35 ب.ظ.

    کاش دنیا به کامم بود!!

    در ضمن وبلاگ جدید مبارک با عکس دختر چشم قشنگت که دل می بره!!


بیان دیدگاه